محل تبلیغات شما



چطور منو به عنوان يه ادم موفق ميشناسن، وقتى تنها كارى كه ميكنم درجا زدنه

يكى اومده بود گفته بود اه تو چقد ناله ميكنى

تا اونجايى كه رئيس بلاگفا نبوده باشه به نظرم موضوع بهش بى ربطه. انگار من وبمو سنجاق كردم به چشماش

بيخيال

الان كه دارم مينويسم يه نفر داره به طرز بيهوده گونه اى تلاش ميكنه انگيزه م رو زياد كنه

يكى ديگه هم بود بهش پيام دادم كه حوصله م سر رفته چيكار كنم گفت جغ بزن

حقيقت خوشمزه نيست. گوه است گوه


انگار يكى دستمو گرفته و انقدر با هم چرخيديم و چرخيديم كه حتى الان هم كه ايستادم سرم گيج ميره

دارم ناپديد ميشم

صداها رو ميشنوم اما ديگه اهميتشونو درك نميكنم

مثل اين كه بدونى دارى ميميرى و ديگه مهم نيس كى داره بهت چى ميگه

مثل اين كه ميدونى درست شدنى نيست

هيچ كس عوض نميشه

همه فقط ميچرخن و ميچرخن

گاهى تو رو هم ميچرخونن

گاهى موفق نميشن و تو يه گوشه مى ايستى و تلاششونو نگاه ميكنى و خنده ت ميگيره

كه همين بود؟زندگى ى كه تو اينقدر جدى گرفته بوديش؟


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانشجویان معماری میم پرسش مهر 98-99 موسسه حقوقی و بین المللی صلح صدرا نبى اكرم (ص)