انگار يكى دستمو گرفته و انقدر با هم چرخيديم و چرخيديم كه حتى الان هم كه ايستادم سرم گيج ميره
دارم ناپديد ميشم
صداها رو ميشنوم اما ديگه اهميتشونو درك نميكنم
مثل اين كه بدونى دارى ميميرى و ديگه مهم نيس كى داره بهت چى ميگه
مثل اين كه ميدونى درست شدنى نيست
هيچ كس عوض نميشه
همه فقط ميچرخن و ميچرخن
گاهى تو رو هم ميچرخونن
گاهى موفق نميشن و تو يه گوشه مى ايستى و تلاششونو نگاه ميكنى و خنده ت ميگيره
كه همين بود؟زندگى ى كه تو اينقدر جدى گرفته بوديش؟
كه ,هم ,تو ,رو ,چرخيديم ,ديگه ,اين كه ,ميچرخوننگاهى موفق ,هم ميچرخوننگاهى ,رو هم ,موفق نميشن
درباره این سایت